حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 909

1. ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ای

2. رقم به خون من ای نازنین جوان زده ای

3. کنون نهی ز قفس منّتم به آزادی

4. که آتشم به خس و خار آشیان زده ای

5. تهی کنار دو عالم ز دین و دل گردد

6. ز طرز دامن نازی که بر میان زده ای

7. حنای پای تو خونم نشد، گناهم چیست؟

8. که پا به بخت من ای شوخ سرگران زده ای

9. شب فراق و وصالم چو شمع یکسان است

10. کنون که از تب و تاب، آتشم به جان زده ای

11. هلال من شفق از خون خویشتن دارد

12. به دل خدنگم از ابروی شخ كمان زده ای

13. به گاه نکته، حزین از لبت شکر ریزد

14. ز بوسه ای که بر آن خاک آستان زده ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
* ترک رضای خویش کند در رضای یار
شعر کامل
سعدی
* صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
* ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
شعر کامل
حافظ