غزل شمارۀ 91
1. خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را
2. باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را
3. حجّت ناطق منم، کوری دعوی گران
4. تیغ زبانم گرفت، خطّه تخییل را
5. چون عرق افشان شود، کلک گهر ریز من
6. با خوی خجلت بشو، حاصل تحصیل را
7. کودک تی تی کنی! قافیه سنجی بهل
8. چون به سخن بنگری، صاحب انجیل را؟
9. جوهریانت مباد، سخرۀ گیتی کنند
10. در صف گوهر مکش، مهرۀ سجّیل را
11. محفل طور است این، شمع مزار تو چیست؟
12. جانب ایمن مبر، بیهده قنديل را
13. شوق چو سیمرغ را، بال گشاید بر اوج
14. در برخفّاش نه، بال ابابیل را
15. صعوۀ مسکین کجا، قلّۀ قاف از کجا؟
16. پشّه چه پهلو زند، طنطنۀ پیل را
17. ذرّه چه شوخی کند، با علم آفتاب؟
18. قطره هماورد نیست، بارقۀ نیل را
19. چون لب داوود دل، لحن زبور آورد
20. بر لب زنبور زن، طعنۀ تنکیل را
21. پیش حزین از سخن، عرض تجمّل مكن
22. تحفه به خاقان مبر، موزه و زنبیل را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده