غزل شمارۀ 92
1. بس که چون صبح زند دم ز صفا سينۀ ما
2. صورت کین، همه مهر است در آیینه ما
3. دو حریصیم که تا محشرمان سیری نیست
4. ما ز مهر تو، دل سخت تر از کینۀ ما
5. می نهد شیر محبّت به فراغت پهلو
6. نیستانی شده از تیر جفا، سینۀ ما
7. پرده از کار ریا، عشق نگیرد ز کرم
8. مصلحتهاست درین خرقۀ پشمینۀ ما
9. داد بر باد، تف عشق تو خاکستر دل
10. همچنان شعله زند خاطرت از کینۀ ما
11. به هوای گل رخسار تو در رقص بود
12. شعلۀ عشق در آتشکدۀ سینۀ ما
13. ذرّه آسا به هوای تو، سراپا مهریم
14. در دل رشک، گره چون نشود کينۀ ما؟
15. بندۀ جام شرابیم حزین، زانکه برد
16. لوث آلودگی، از خرقۀ پشمینۀ ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده