مثنوی شمارۀ 68 : حکایت
1. یکی طعن و تشنیع می زد بسی
2. به آزاد مرد حقیقت رسی
3. سخن چین، سخنها به او باز گفت
4. از آن ژاژخایی چو گل برشکفت
5. به شکرانه رخسار بر خاک سود
6. به یزدان سپاس فراوان نمود
7. پس آنگه چنین گفت آزاد مرد
8. که می بایدم در جهان فخر کرد
9. که یاد چو من ناسزا بنده ای
10. نموده ست سالار فرخنده ای
11. به احسان او دل رهین مانده است
12. که نام مرا بر زبان رانده است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده