هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 106

1. من عاشق و دیوانه و مستم چه توان کرد؟

2. می خواره و معشوق‌پرستم، چه توان کرد؟

3. گر ساغر سی روزه کشیدم چه توان گفت؟

4. ور توبهٔ چل‌ساله شکستم چه توان کرد؟

5. گویند که رندی و خراباتی و بدنام

6. آری به خدا این همه هستم، چه توان کرد؟

7. من رسته‌ام از قید خرد، هیچ مگویید

8. ور زان که ازین قید نرستم چه توان کرد؟

9. برخاستم از صومعهٔ زهد و سلامت

10. در کوی خرابات نشستم، چه توان کرد؟

11. عهدم همه با پیر مغان‌ست، هلالی

12. گر با دگری عهد نبستم، چه توان کرد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان
* که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* نخل تنهایی من میوه فراوان دارد
* نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* بسان دانه نارست اندر زعفران غلتان
* زشوقش اشک رنگینم که بر رخسار می آید
شعر کامل
سیف فرغانی