هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 217

1. ای تو سرو چمن حسن و گل باغ جمال

2. جلوهٔ حسن و جمالت همه در حد کمال

3. با چنین حسن تو را ماه فلک چون گویم؟

4. آفتابی، به تو یارب نرسد هیچ زوال!

5. کاتبان قلم صنع که مشکین رقمند

6. صفحهٔ روی تو آراسته‌اند از خط و خال

7. با تو خواهم که صبا حال مرا عرضه دهد

8. لیکن آن‌جا که تویی باد صبا را چه مجال؟

9. بی تو هر شب منم و گوشهٔ تنهایی خویش

10. پای در دامن غم، سر به گریبان ملال

11. وه! چه فرخنده شبی باشد و خرم روزی!

12. که فراق تو مبدل شده باشد به وصال

13. روی در روی تو آرم همه وقت از همه سو

14. چشم در چشم تو باشم، همه جا، در همه حال

15. با تو از هر طرفی صد سخن آرم به میان

16. هر جوابی که دهی باز درآیم به سوال

17. گفتگو چند؟ هلالی، دگر افسانه مخوان

18. تو کجا؟ وصل کجا؟ این چه خیال‌ست محال؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نشاط یکشبه دهر را غنیمت دان
* که می رود چو حنا این نگار دست به دست
شعر کامل
صائب تبریزی
* یار باید که هر چه یار کند
* بر مراد خود اختیار کند
شعر کامل
سعدی
* آمد خجسته مهرگان، جشن بزرگ خسروان
* نارنج و نار و اقحوان، آورد از هر ناحیه
شعر کامل
منوچهری