غزل شمارۀ 1010
1. می رسد عید و کُشتۀ آنم
2. که کند غمزۀ تو قربانم
3. تیغ از کشتنم دریغ مدار
4. که برآمد درین هوس جانم
5. قتل عشّاق را چه حاجت تیغ
6. روی بنما که جان برافشانم
7. هیچ با زندگی نمی ماند
8. بی تو روزی که زنده می مانم
9. عید خود خوانمت ولی از عید
10. همه خندان، من از تو گریانم
11. مژدۀ عید و وعدۀ عیدی
12. همه بی تو وعید می دانم
13. جامی آن رخ ندید و عید گذشت
14. عید او را خجسته چون خوانم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده