جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 103

1. گرچه هر روزی ز صد ره کم نمی بینم ترا

2. خون همی گریم اگر یکدم نمی بینم ترا

3. هر بنا محکم زسنگست ای دلت چون سنگ سخت

4. چون بنای دوستی محکم نمی بینم ترا

5. عشق شد در دل مقیم ای عقل دردِسر ببر

6. کاندرین خلوت سرا محرم نمی بینم ترا

7. بهر قتل عاشقان می دیدمت زین بیش غم

8. چون به بخت ما رسید آن هم نمی بینم ترا

9. طینت پاک تو گویی ز آب و خاک دیگرست

10. جنس آب و خاک این عالم نمی بینم ترا

11. از خَم محراب ابرویت همانا غافلی

12. ای که هرگز پشت طاعت خم نمی بینم ترا

13. از تو هر مو بر تن جامی غمی دارد جدا

14. وزغم او یک سرِ موغم نمی بینم ترا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنچه را لب‌بسته بینی نسترن را پاره‌دل
* لاله را در زیر خون بینی و نرگس را نزار
شعر کامل
عطار
* آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی
* وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
شعر کامل
سعدی
* بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
* خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
شعر کامل
مولوی