جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1046

1. زهی رخسار و خطت آیت لطف و ستم با هم

2. امید و بیم عشقت مایۀ شادی و غم با هم

3. چه گویم وصف رخسار و دهانت کان گل و غنچه

4. ز بستانِ وجود افتاده و باغ عدم باهم

5. برو مطرب که در چنگ غم هجران چو عود امشب

6. دل و جان ساز کرده ز آه و ناله زیر و بم با هم

7. همی راند سوار آن شوخ و زهر جانبش جان ها

8. روان گشته که دیدست این چنین شاه و حشم با هم

9. قلم بر لوح اگر حرفی نوشتی حسب حال من

10. زسوزِ من هماندم سوختی لوح و قلم با هم

11. بپرس از شمع مجلس حالم ای خورشید مه رویان

12. که می سوزیم هر شب در غمت تا صبحدم با هم

13. چو جامی جان به غم باید سپرد آخر اسیری را

14. که افتد درد بیش از بیش و صبری کم زکم با هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
* حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
شعر کامل
سعدی
* خاک را چون ناف آهو مشک زاید بی قیاس
* بیدا را چون پر طوطی برگ روید بی شمار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* سرو جوان با همه آزادگی
* پیر غلام قد دل جوی توست
شعر کامل
محتشم کاشانی