جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1079

1. چه حسنت این که گر هردم رُخت را صد نظر بینم

2. هنوزم آرزو باشد که یک بار دگر بینم

3. چنین شوقی که من دارم چه تسکین یابد ار ناگه

4. برون آیی و چون عمر عزیزت در گذر بینم

5. مگو در ماه و خور بين الله الله این چون بود ممکن

6. که تو پیش نظر باشی و من در ماه و خور بینم

7. به تاریکی هجرانم مکش ای غم دمی دیگر

8. بود کز پرتو رخسارش این شب را سحر بينم

9. چو محرومم ز دیدارش به کوی او روم باری

10. زمانی بهر خرسندی در آن دیوار و در بینم

11. سرِ بالین ندارم ليکن از بخت این قدر خواهم

12. که وقت جان سپردن آستانش زیرِ سر بینم

13. به کنج محنت و اندوه جامی جان دهد آخر

14. چنین کز دردِ هجران هر زمان حالش بتر بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این زمان در زیر بار کوه منت می روم
* من که می دزدیدم از دست نوازش دوش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* در اندرون من خسته دل ندانم کیست
* که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
شعر کامل
حافظ
* دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
* بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
شعر کامل
حافظ