جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1091

1. من که با یاد رُخت آن آستان مسکن کنم

2. کی به عمر خویشتن یاد گل و گلشن کنم

3. دیده روشن می شود از صورت زیبای تو

4. ور کسی انکار این معنی کند روشن کنم

5. غمزۀ شوخت به خونریزم کشد تیغ جفا

6. با خیالت نیم شب گر دست در گردن کنم

7. بس که لاف بندگی زد سرو پیش قامتت

8. راستی هرجا رسم آزادی سوسن کنم

9. آنچه زاهد می کند در خانقه شام و صباح

10. والله از میخانه ام رانند اگر آن من کنم

11. جان چه آرم پیش گنجشکی که از بامش پرد

12. مرغ شاخ سدره را چون دانه از ارزن کنم

13. صحبت یار و اوانِ عیش و ایامِ بهار

14. از خرد نبود که اکنون ترک می خوردن کنم

15. کی برد همسایه را جامی شبان تیره خواب

16. بس که از داغ جدایی ناله و شیون کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
* در آن خانه که مهمانش تو باشی
شعر کامل
عراقی
* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ
* مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
* مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
شعر کامل
مولوی