غزل شمارۀ 1142
1. مِهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم
2. لطف بالای تو بینم که بلای تو کشم
3. بر زمین پای تو حیفست امان ده که نخست
4. پردۀ دیده و دل در ته پای تو کشم
5. تنم از ضعف چو مویی شد و خواهم به غلط
6. هردمش در شکن زلف دو تای تو کشم
7. تانیابد به تو کس راه اگر بتوانم
8. سوری از کوه بلاگرد سرای تو کشم
9. حلقۀ دمّ سگانت به من ارزانی باد
10. تا که در گردن جان طوق وفای تو کشم
11. چون نهی رو به جدایی زقفا زلف کشان
12. من به هر گام صد افغان ز قفای تو کشم
13. گفته ای چند کشی رنج و غم من جامی
14. هیچ غم نیست ز رنجی که برای تو کشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده