جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1150

1. نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گسل گویم

2. خیالش را نشانم پیش و با او راز دل گویم

3. ز سر تا پا همه جان و دل آمد آن پری پیکر

4. معاذالله که همچون دیگرانش ز آب و گِل گویم

5. نشان قصد من نبود جز آن تُرک جفاپیشه

6. که از خوبانِ چین یا شوخ چشمانِ چگل گویم

7. شوم بی باده مست از شیوۀ تركانه چشمانش

8. در آن مستی چو بینم قامتش را معتدل گویم

9. کند دعوی که هستی بنده ام و آن خطّ مشکین را

10. چو بینم بر عذار او برین دعوی سجل گویم

11. سخن را جَسته جَسته گویم از محراب با عابد

12. وليكن چون درافتد زان دو ابرو متّصل گویم

13. به روی سرخ کم کن وصف جامی لاله و گُل را

14. که من پیش رُخش این سرخ رویان را خجل گویم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق جامه بر تن چاک میزد
* ز شوق او کله بر خاک میزد
شعر کامل
عبید زاکانی
* منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
* از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
شعر کامل
حافظ
* پرویز به هر بزمی زرین تره گستردی
* کردی ز بساط زر زرین تره را بستان
شعر کامل
خاقانی