غزل شمارۀ 1157
1. شراب لعل بده ساقیا که یک دو سه دم
2. رهم ز شغل سیه کاری دوات و قلم
3. به دل که چون ورقِ نانوشته پاکیزه است
4. چرا کشم ز خیالِ دروغ و راست قلم
5. دلم ز رنگ دورنگی گرفت چند کنم
6. سوادِ شعر قرین با بياض شعر به هم
7. به وصف روی غزالان غزل سرایی چند
8. به فکر قافیه پُشتی چو زلف ایشان خم
9. کدورت خط و شعرم کجا برد ز ضمیر
10. به جز صفای می و لحن زیر و نغمۀ بم
11. ولی دریغ که طی شد ز بزمگاه امید
12. ز دستبرد لئيمان بساطِ لطف و کرم
13. سفال درد ترا بس ز دست دُردکشان
14. حدیث جام مکن جامی و حکایت جم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده