جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1192

1. بودم آن روز درین میکده از دُردکشان

2. که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان

3. از خرابات نشینان چه نشان می طلبی

4. بی نشان ناشده زیشان نتوان یافت نشان

5. هر یک از ماه وشان مظهر شأن دگرند

6. شأن آن شاهدِ جان جلوه گری از همه شان

7. جان فدایش که به دلجویی ما دلشدگان

8. می رود کوی به کو دامنِ اجلال کشان

9. در رَهِ میکده آن به که شوی ای دل خاک

10. شاید آن مست بدین سو گذرد جرعه فشان

11. نکتۀ عشق به تقلید مگو ای واعظ

12. بیش ازین باده بچش چاشنیی بس بچشان

13. جامی این خرقۀ پرهیز بینداز که یار

14. همدمِ بی سر و پایان شود و رندوشان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
* سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی
* نوح را کشتی شکست از لطمهٔ توفان عشق
* کس نیامد بر کنار از بحر بی‌پایان عشق
شعر کامل
فروغی بسطامی