غزل شمارۀ 1193
1. ای خاک نعل توسن تو تاج سرکشان
2. دیوانۀ جمال تو خیلِ پری وشان
3. خواهند سرو و گل که به راهت شوند خاک
4. روزی که گشت باغ کنی مست و سرخوشان
5. دی می شدی سواره و من بوسه می زدم
6. هر جا زنعل اسب تو می یافتم نشان
7. مردم ز شوق آن لبِ میگون خدای را
8. کز جام نیم خورد خودم جرعه ای چشان
9. روید رَهِ تو سنبلِ مشکین چو بگذری
10. بر طرفِ باغ زلف معنبر به پاکشان
11. بستی نقاب و صولت صبرم فرو شکست
12. بنمای روی و شعلۀ شوقم فرونشان
13. جامی که مُرد تشنه لب از شوقِ لعل تو
14. می نوش و جرعه ای دو سه بر سر خاک او فشان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده