غزل شمارۀ 1199
1. موسم عید و بهار خرّم و شاه جوان
2. سایۀ ابرو کنارِ سبزه و آبِ روان
3. مطرب خوش لهجه را بر لب نوای ارغنون
4. ساقی گلچهره را بر کف شراب ارغوان
5. ای که می لافی ز لطف طبع خود انصاف ده
6. در چنین حالی زمی پرهیز کردن چون توان
7. بادۀ نوشین روان در جام زر ریز ای ندیم
8. قصّۀ جمّ تاکی و افسانۀ نوشیروان
9. مطربا بر تست گوش آن مست را بشنو ز من
10. چند حرفی در بیانِ شوق و او را بشنوان
11. شد خراب از نیکوان هم دین و هم دنيا مرا
12. دیگران رنج از بدان بینند و من از نیکوان
13. بهرِ بزم شاه جامی را ز شهرستان غیب
14. می رسد نقل معانی کاروان در کاروان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده