جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1200

1. کنّا شئون ذاتک فی وحدت البطون

2. صرنا سواک حيث تقلّبت فی الشئون

3. یک جلوه کرد حسن تو بیرون فگند عکس

4. هر نقش دلربا که نهان بود در درون

5. ما را ز ذات و فعل و صفت هیچ بهره نیست

6. جز آنکه تو به صورت ما آمدی برون

7. ساقی بیا و بادۀ بی چند و چون بیار

8. از بزمگاه عشق مُبَرّا ز چند و چون

9. بازم رهان ز خویش که در کارگاه عشق

10. کاری نکرد مصلحت عقلِ ذوفنون

11. مطرب بساز پرده که عشق آشکار کرد

12. رازی که زیر پرده نهان بود تاکنون

13. جامی نشان ز منزل مقصود می دهد

14. ای سالکان راه طلب اَیْن تذهبون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نیست هیچ کس که به فریاد من رسد
* خود رقص می کنم چو سپند از نوای خویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
* چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
* که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
شعر کامل
حافظ