غزل شمارۀ 1201
1. ای به رُخت هر نفس مهرِ دلِ ما فزون
2. وجهک شمس الضحا نحن له عابدون
3. ابرو و قدِ خوشت صورت نون والقلم
4. نقش خطِ دلکشت معنی مایسطرون
5. خامۀ ابداع را چون الف قامتت
6. نامده یک حرف خوش بر ورق کاف و نون
7. کس حرکت با سكون جمع ندیدست از آن
8. با حرکاتِ خوشت رفت ز جانم سکون
9. کوهکن از بیستون ساخت به صنعت ز سنگ
10. من شدم ای سنگدل کوه بلا را ستون
11. حاصل بی حاصلان چیست جدا از درت
12. جانی و صدگونه درد، چشمی و صد قطره خون
13. دُر ز صدف دور ماند شد گهر از کان جدا
14. حسرت لعلت نرفت از دل جامی برون
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده