غزل شمارۀ 1226
1. عاشقان را قوتِ جان از لعل شکرخند کن
2. سرکشان را پای دل در زلف مشکین بند کن
3. سوخت جانم در تمنّای لبِ شیرین تو
4. تلخ کامی را به دشنامی ز خود خرسند کن
5. گر گسست از دست مظلومان عنان توسنت
6. رشتۀ جان از تنم برکش بدان پیوند کن
7. تا به کی فارغ گذشتن از گرفتاران دل
8. گوشۀ چشمی به حال ناتوانی چند کن
9. عکس لب در جام می بنمای وانگه خوش بنوش
10. شربت تلخ است آن را چاشنی از قند کن
11. وعدۀ وصل ار دهی خوش کن به سوگندی دلم
12. نقد جان بستان ز من کفّارت سوگند کن
13. مُرد حاجتمندِ یک دیدار جامی بر درت
14. رحمتی بر حال درویشان حاجتمند کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده