غزل شمارۀ 1233
1. هر سو مرو جولان کنان چابکْ سوارا بیش ازین
2. از کف برون رفته عنان مپسند ما را بیش ازین
3. بهر نثارت هر نفس جانی به دست آریم و بس
4. بِستان که نبود دسترس مشتی گدا را بیش ازین
5. خون دل هر مرد و زن آمد برون از هر شکن
6. جانا گره محکم مزن زلف دوتا را بیش ازین
7. بر طرف بُستان جا مکن، در پای گُل مأوا مکن
8. با سرو هم بالا مكن شاخ گیا را بیش ازین
9. از جنبش پیراهنت آزرده می گردد تنت
10. رخصت مده پیراهنت گشتن صبا را بیش ازین
11. جان می دهم بهر خدا گردی ده از راهت مرا
12. هر چند می دانی بها آن توتیا را بیش ازین
13. جامی ز هر سیمین بری با سنگ تو دارد سری
14. ضایع مکن با دیگری سنگ جفا را بیش ازین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده