جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1234

1. مردمْ شکارا کین مجو با دوستداران بیش ازین

2. کافر سوارا سر مکش زین خاکساران بیش ازین

3. آهنگ ناز و کین مکن، تاراج عقل و دین مکن

4. بهر خدا آمین مکن آزار یاران بیش ازین

5. بر ریش دل مرهم بود داغت منه بهرِ خدا

6. داغ غم بی مرهمی بر دل فگاران بیش ازین

7. گفتی غم و درد ترا هردم فزایم اندکی

8. دارند امید از خوی تو امیدواران بیش ازین

9. بردی نخست از دل قرار آنگه نهفتی رخ زما

10. مپسند آیین جفا با بی قراران بیش ازین

11. باز ای سوار کج کُله بر ما چه می رانی سپه

12. بگذر که نبود مور را تاب سواران بیش ازین

13. نعل سمندش جامیا حیفست کالايد به گِل

14. بر رهگذار او مریز از دیده باران بیش ازین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به آتش سوزنده رحم می آید
* که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* طفیل هستی عشقند آدمی و پری
* ارادتی بنما تا سعادتی ببری
شعر کامل
حافظ
* صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است
* جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است
شعر کامل
صائب تبریزی