جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1236

1. الله الله کیست مست بادۀ ناز این چنین

2. کرده با خونین دلان بدمستی آغاز این چنین

3. چند بارۀ سرکشم خواهم فگندن در رهش

4. گر رسد بار دگر مستِ سرانداز این چنین

5. قالب فرسوده را خواهم شکستن چون قفس

6. مرغ جان را گر بود سوی تو پرواز این چنین

7. راز عشقت را چو جان می خواستم دارم نهان

8. وه چه بودی گر نبودی گریه غمّاز این چنین

9. زار می بیند مرا آنگه تغافل می کند

10. از چه شد نامهربان آن نازنین باز این چنین

11. من ندانم چشم بهبود از کجا دارم که هست

12. عشق بدخو، یار ظالم، چرخ ناساز این چنین

13. گر سر جامی نگشتی پَست زیر پای دوست

14. کی میان عاشقان بودی سرافراز این چنین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه سخن کرد به چشم و چه شکر گفت ز لب؟
* که رواج شکر و قیمت بادام برفت
شعر کامل
اوحدی
* گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی
* درد عشقست ندانم که چه درمان سازم
شعر کامل
سعدی
* آن نه شب بود در ایام لیلی هر صباح
* آسمان شب تا سحر بر حال مجنون می‌گریست
شعر کامل
هلالی جغتایی