غزل شمارۀ 1296
1. تاخمِ چرخ کهن باشد و جام مهِ نو
2. بهر جامی بودم خرقه به خمخانه گرو
3. صرصرِ قهر ازل گو بنشان مشعل مهر
4. بس بود تا ابد از شمع رُخت یک پرتو
5. هر کس از جلوۀ گل فهم معانی نکند
6. شرح آن دفتر ننوشته ز بلبل بشنو
7. زد مَهِ روی تو خرمن فلک از مزرع خویش
8. گو به داس مه نو خوشۀ پروین بدرو
9. ترک چشم تو اگر هندوی خویشم خواند
10. درکشم تاج کیانی ز سرِ کیخسرو
11. دل بسی در پیِ مقصود دوید و نرسید
12. چند روزی تو هم ای اشک درین کوی بدو
13. جامی این مأمن اقبال نه جای من و تست
14. ختم شد رقعۀ اخلاص زمین بوس و برو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده