غزل شمارۀ 1313
1. زهی چشم جهان بین روشن از تو
2. به چشم ما جهان چون گلشن از تو
3. مکن گو خانه ام روشن مَهِ پُر
4. که پُر ما هست بام و روزن از تو
5. ز بس در دلبری استاد گشتى
6. بتان گیرند تعلیم این فن از تو
7. لبت گر جان ستان بودی چو غمزه
8. نبردی جان سلامت یک تن از تو
9. بدرّد جیب تا دامن گر افتد
10. جدا همچون قبا پیراهن از تو
11. زندگل لاف با پیراهنت لیک
12. ندارد بوی آن تردامن از تو
13. مگو هردم چه خواهی جامی از من
14. که غیر از تو نمی خواهم من از تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده