غزل شمارۀ 139
1. صلای باده زد پیر خرابات
2. بیا ساقی که فی التأخير آفات
3. من و مستی و ذوق و می پرستی
4. چه کار آید مرا کشف و کرامات
5. می و نُقل است ورْد من شب و روز
6. بنامیزد زهی او را دو اوقات
7. سلوک راه عشق از خود رهایی است
8. نه قطع منزل و طیّ مقامات
9. جهان مرآت حسن شاهد ماست
10. فشاهد وجهه فی کُلّ ذرّات
11. سعادت خواهی از عادت گذر کن
12. که ترک عادتست اصل سعادات
13. مزن بیهوده لاف عشق جامی
14. فانّ العاشقين لهم علامات
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده