غزل شمارۀ 1407
1. شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته
2. بلبل دلداده را در اضطراب انداخته
3. نرگس و لاله به روی سبزه پنداری به خواب
4. مستی افتاده ز کف جام شراب انداخته
5. چادر کافوریِ خود را شکوفه شست و شوی
6. کرده صبح و چاشتگه بر آفتاب انداخته
7. عکس گُل در آب و گِل بیرون همانا گلرخی
8. پیرهن کرده برون خود را در آب انداخته
9. تا به پای هر درختی خیمۀ عشرت زنی
10. بین که شاخ از سایه چون مشکین طناب انداخته
11. بر سرِ جنگست ابر اینک در آن آب شَمَر
12. تیر باران بر سرِ خود از حباب انداخته
13. کلک جامی تا سرِ زلف سخن پیراستست
14. رشک آن در جعد سنبل پیچ و تاب انداخته
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده