غزل شمارۀ 145
1. پیش از آن روزی که گردون خاک آدم می سرشت
2. عشق در آب و گلم تخم تمنّای تو کِشت
3. پای تا سر جمله لطفی، گویی استاد ازل
4. طینت پاکت نه زآب و گِل زجان و دل سرشت
5. روی بنما تا به طاق اَبرویت آرند روی
6. طاعت اندیشان ز مسجد بت پرستان از کنشت
7. هیچ باور نامدت هرچند چشم خون فشان
8. بر در و دیوار آن كو شرح شوق ما نوشت
9. گر نگشتم کُشتۀ تو کاش باری بعد مرگ
10. بھر قبر کشتگانت خاک من سازند خشت
11. خیز و خونم ریز و فرش لعل گستر زیر پای
12. چون بساط عمرم آخر چرخ درخواهد نوشت
13. در بهشت نسیه خلقی بسته دل لیکن به نقد
14. هرکجا دیدار تست آنست جامی را بهشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده