غزل شمارۀ 1463
1. ساختم چشم راست بهر تو جای
2. راست شد جا کرم نمای و درای
3. کهنه شد دورِ ماه نوبت تست
4. ز ابروی خود مه نوی بنمای
5. کرده ام از دو دیده پای وز اشک
6. می روم در رهت پُرآبله پای
7. گریه ام در گلو گره شده است
8. تیغ بردار و این گره بگشای
9. فرق من تا قدم ربودۀ تست
10. صبر و هوشی که مانده هم بر پای
11. تیغت از خون هر که گیرد رنگ
12. زنگ آنرا به قتل من بزدای
13. محتسب را نماند بادِ بروت
14. ریش قاضی کنید می پالای
15. راه تقوا چه سان رود جامی
16. مانده از جام دُرد در گل و لای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده