غزل شمارۀ 1464
1. بگشای ساقیا به لب شط سرِ سبوی
2. وز خاطرم کدورت بغدادیان بشوی
3. مُهرم به لب نه از قدح می که هیچکس
4. ز ابنای این دیار نیرزد به گفت وگوی
5. از ناکسان وفا و مروّت طمع مدار
6. از طبع ديو خاصیتِ آدمی مجوی
7. در راه عشق زهد و سلامت نمی خرند
8. خوش آنکه با جفا و ملامت گرفت خوی
9. عاشق که نقب زد به نهانخانۀ وصال
10. دارد فراغتی زنفيرِ سگان کوی
11. بی رنگی است و بی صفتی وصفِ عاشقان
12. این شیوه کم طلب ز اسیران رنگ و بوی
13. جامی مقام راست روان نیست این زمین
14. برخیز تا نهیم به خاک حجاز روی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده