جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 149

1. چشم بگشادم پس از هجران به ابروی خوشت

2. ماه عید وصل نو کردم به روی مهوشت

3. خط نمودی پرتوی نایافته زان رخ هنوز

4. سوختم از دود تو ناگشته گَرمْ از آتشت

5. یک نهال آرزو در باغ جان ما نشان

6. گو خدنگی باش گُم ای ترک شوخ از ترکشت

7. یک دو سه بوسه کَرَم کن چارۀ درد مرا

8. نازکست آن لب نمی آزارم از پنج و ششت

9. لاف دانشمندی ای صاحب عمامه تا به کی

10. چون خلاف دانش آمد وضع دستار و فشت

11. در تمنّای تو پیوند از همه بگسسته ایم

12. بعد از این دست امید ما و جعد دلکشت

13. هرچه گویی جامی از دل گو، نه از وسواس طبع

14. تا شود خوش وقت اهل دل ز انفاس خوشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ما
* نور شمع از جبهه پروانه می یابیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* ریشه نخل کهنسال از جوان افزون ترست
* بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
شعر کامل
صائب تبریزی
* نشوم با تو چو سوسن دو زبان گر تو نباشی
* باز چون گل به دورویی و چو نرگس به دو رنگی
شعر کامل
اوحدی