غزل شمارۀ 169
1. بیا که روی تو خورشید عالم افروزست
2. شبم ز روی تو چون روز و روز فیروزست
3. به تیغ غمزه اگر چاک می کنی جگرم
4. چه غم چو ناوک مژگان تو جگرسوزست
5. شد از جمال تو فیروز روزِ من، وان روز
6. که خواستم شب و روز از خدای، امروزست
7. شبم ز شعلۀ شمع و چراغ مستغنی ست
8. چنین که شعلۀ آهِ منِ شب افروزست
9. چنین که عشق تو زد راه پیر و دانشمند
10. چه جای طعن جوانان دانش اندوزست
11. تو مرد عافیتی جامی از بتان بگُسل
12. که عشق شیوۀ رندان عافیت سوزست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده