جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 184

1. دلم زهجر خراسان از آن هراسانست

2. که بحر فقر و محیط فنا خراسانست

3. نخست گوهر از آن بحر شاه بسطامی است

4. که قطب زنده دلان و خداشناسانست

5. بکش لباس رعونت که شیخ خرقانی

6. ستاده خرقه به کف بهر بی لباسانست

7. بگو سپاس مهین عارفی که در مهنه است

8. که عشق در پی آزار ناسپاسانست

9. به گوش جان بشنو نکته های پیر هرات

10. که مشکلات طریق از بیانش آسانست

11. چو کاس خویش شکستی بیا که ساقی جام

12. نهاده باده به دست شکسته کاسانست

13. گدایی درشان پیشه کرده ای جامی

14. به جز تو کیست گدایی که پادشاسانست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن چه بر من می‌رود دربندت ای آرام جان
* با کسی گویم که در بندی گرفتار آمدست
شعر کامل
سعدی
* یا وفا خود نبود در عالم
* یا مگر کس در این زمانه نکرد
شعر کامل
سعدی
* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی