غزل شمارۀ 187
1. روی خود را مگو شریک مَه است
2. در نکویی که لاشریک له است
3. نارسیده به چارده سالت
4. رویت افزون ز ماه چارده است
5. مُلک هستی تمام طی کردم
6. تا به وصلت هنوز نیمه ره است
7. تاتو بستی نقاب تو بر تو
8. بر رُخم خون بسته ته به ته است
9. کی پذیرد ز شمع و مشعله نور
10. هر کرا شب ز دود دل سیه است
11. جانب عاشقان نگه می دار
12. حِشمت پادشاه از سپه است
13. خانقه میکده است جامی را
14. بادۀ کهنه پیرِ خانقه است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده