غزل شمارۀ 191
1. مرا از درد تو بر سینه داغی است
2. که با آن داغم از مرهم فراغی است
3. مگو دیگر نخواهم سوخت جانت
4. به داغ خویشتن کین نیز داغی است
5. من و ویرانۀ هجر ای خوش آنکس
6. که با چون تو گُلی بر طرف باغی است
7. بنال ای عندلیب هجر دیده
8. که باغ وصل عشرتگاه زاغی است
9. به خوش لحنی زبان مگشای کامروز
10. سرود بزم گُل بانگ کلاغی است
11. تو جویان نیستی ای خواجه ورنی
12. از آن كم ناشده هرسو چراغی است
13. مکن جامی ز آه آتشین بس
14. که شب های غمت را خوش چراغی است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده