غزل شمارۀ 224
1. گرچه خلقی زتو در دام بلا افتادست
2. هیچکس را نفتاد آنچه مرا افتادست
3. دلم از جا تنم از پای فتادست ببین
4. که مرا در غم عشق تو چه ها افتادست
5. همه جا برق جمال تو درخشید ولی
6. شعلۀ آن همه در خرمن ما افتادست
7. هرکجا در چمن از شوق تو آهی زده ایم
8. بال و پر سوخته مرغی زهوا افتادست
9. زخم تو بر دگران آمده من مُرده زرَشْک
10. ای عجب تیر کجا صید کجا افتادست
11. حال چاک جگر ریش چه داند شوخی
12. کش همین چاک به دامان قبا افتادست
13. گفته ای جامی محنت زده بی ما چونست
14. چون بود حال کسی کز تو جدا افتادست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده