جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 241

1. لبت قوت جان از شکر خنده ساخت

2. به یک خنده صد کشته را زنده ساخت

3. دل پاره پاره مرا جمع بود

4. در آن زلف بادش پراگنده ساخت

5. چه روی خلاصی بود بنده را

6. که عشق تو صد شاه را بنده ساخت

7. ز یک تار مویت که تا پا رسید

8. پی ما توان عمر پاینده ساخت

9. برازنده نبود قبای بقا

10. جز آن زنده دل را که با ژنده ساخت

11. نبودم به یک بوسه شرمنده ات

12. به خوابم لبت دوش شرمنده ساخت

13. لبت دید جامی که بخشید جان

14. بلی مست را باده بخشنده ساخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
* ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
شعر کامل
حافظ
* مردمی و رادمردی زو همی بوید بطبع
* همچنان کز کلبه عطار بوید مشک و بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* می زند مشت به رویم که مبین سوی حبیب
* هیچکس نیست چو من مشتکی از دست رقیب
شعر کامل
جامی