غزل شمارۀ 244
1. سودای عشقت از دو جهانم یگانه ساخت
2. واندوه گاه گاه مرا جاودانه ساخت
3. شمشاد را ز زلف تو کوتاه بود دست
4. دستش مباد هرکه از آن چوب شانه ساخت
5. از خانۀ کمان تو هر مرغ تیز پر
6. کامد درون سینۀ من آشیانه ساخت
7. گر ساخت شه ز خشت زر ایوان کاخ عیش
8. خواهیم ما به خشتی از این آستانه باخت
9. چو سوخت شرح سوز دلم شمع را زبان
10. از بهر آن زبان دگر از زبانه ساخت
11. آه چوبرقم از عقب آن سوار بس
12. بهر سمند خویش چرا تازیانه ساخت
13. جامی شکسته بال حمامیست کش سپهر
14. از جام عشق و نقل بلا آب و دانه ساخت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده