غزل شمارۀ 259
1. ما امید از دوست ببریدیم و رفت
2. هجر را بر وصل بگزیدیم و رفت
3. داغ بی یاری و درد بی دلی
4. آن همه بر خود پسندیدیم و رفت
5. شب همه شب گه به پهلو گه به سر
6. گِرد کوی دوست گردیدیم و رفت
7. دست بوس دوست برنامد ز دست
8. پاسبان را پای بوسیدیم و رفت
9. چون ندیدیم آب روی خویش را
10. روی خود بر خاک مالیدیم و رفت
11. دولت دیدار چون روزی نشد
12. آن در و دیوار را دیدیم و رفت
13. شد گریبانگیر جامی درد عشق
14. دامن از وی نیز در چیدیم و رفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده