غزل شمارۀ 261
1. ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون زدست
2. لاله چتر لعل بر فرش زمرّدگون زدست
3. شاهد رعناست لاله کرده گلگون پیرهن
4. یا دم قتل محبّان دامن اندر خون زدست
5. نی خطا گفتم ز زیر خاک بعد از مدتی
6. آتش داغ شهیدانش علم بیرون زدست
7. کرده یاقونی طبق ها را ز زرّ ناب پُر
8. گوییا ضحّاک گُل بر گنج افریدون زدست
9. بر حریر نیلگون آب حیرانم که باد
10. صد هزاران نقش را بی دست و بی افسون زدست
11. گرچه عکس سبزه در جوزنگ بر آیینه است
12. زنگ غم را صیقل از صد خاطر محزون زدست
13. بهر تاب خور فگند امروز بر سرهای شاخ
14. شب شکوفه چادری کز قرص مَه صابون زدست
15. چون رسد بر لاله ژاله آیدم زان سنگ بار
16. کز تكلف لیلیش بر کاسۀ مجنون زدست
17. گفتۀ جامی بود سنجیده در میزان لطف
18. حاسد ار طعنی زدست از طبع ناموزون زدست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده