جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 304

1. دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت

2. گو سخن با دگران تاشنوم آوازت

3. شاهباز حرم قدسی و در ملک وجود

4. نیست جز بهر شکار دل و جان پروازت

5. رفتی و رشتۀ پیوند مرا با تو قوی

6. روزی آرم به همین رشته سوی خود بازت

7. همچو گل گرچه به صد پاره شود پردۀ دل

8. حاش لله که شوم پرده گشای از رازت

9. تاشدی نازکنان ساقی خونین جگران

10. همه مستند ز جامی می و من از نازت

11. بر سرم تاجی و بر تاج گهر کی باشد

12. که کنم جا به سرِ خویش به صد اعزازت

13. چون زند دم ز سخن پیش تو جامی زین سان

14. که دهد خامشیش لعل سخن پردازت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرم دل آن که همچو حافظ
* جامی ز می الست گیرد
شعر کامل
حافظ
* از تو نوشت و داد دل آرمیده را
* غم نامه های شسته و صد ره دریده را
شعر کامل
عرفی شیرازی
* جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
* خنده در هنگامه ماتم نمی باید زدن
شعر کامل
صائب تبریزی