غزل شمارۀ 305
1. بر لبم آهی نمی آید که دودآمیز نیست
2. وز دلم دودی نمی خیزد که آتش ریز نیست
3. هر شب آیم بر درت دست تهی آویخته
4. مفلس عشق ترا زین بیش دست آویز نیست
5. کوهکن را مرغ دل آهنگ اوج عشق کرد
6. زور این پرواز در مرغ دل پرویز نیست
7. خوبرو در شهر بسیار ست لیکن هیچ یک
8. چون تو خوش گفتار و شیرین کار و شورانگیز نیست
9. غمزه ات تیرست و چشمت تیغ و مژگانت سنان
10. هیچ خوبی را چو تو بازار خوبی تیز نیست
11. در حریم باغ کم یابند چون رویت گلی
12. ور گلی یابند گردش سنبل نوخیز نیست
13. گو به چشم خود که پرهیزد ز خون مردمان
14. مردم بیمار را چیزی به از پرهیز نیست
15. هیچ بادی چون صبا کز زلف افشاند غبار
16. در مشام ماعبیرآمیز و عنبر بیز نیست
17. تا به نور طلعت ای مَه شمس تبریز آمدی
18. قبلۀ جامی چو مولانا بجز تبریز نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده