جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 340

1. سرو گل اندام من طرف كله برشکست

2. کاکل او بر سمن غالیۀ تر شکست

3. نافه گشا شد نسیم از گره زلف او

4. رونق سنبل ببرد قیمت عنبر شکست

5. بر رخ پر گردم اشک از دل آزرده رفت

6. بادۀ گلگون به خاک ریخت چون ساغر شکست

7. رشتۀ جان ز استخوان سبحۀ پر مُهره گشت

8. بس که ز سنگ جفاش این تن لاغر شکست

9. بست به روی بستان شیخ درِ صومعه

10. سنگ دل من رسید صومعه را در شکست

11. بس که ز سرو قدش بار به دل ها رسید

12. در چمن از بار دل پشت صنوبر شکست

13. شرح غمش می نوشت جامی بید ل فتاد

14. در دل خامه شکاف در رخ دفتر شکست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سر زلف تو نباشد، سر زلف دیگر
* از برای دل ما قحط پریشانی نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت
* خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی