غزل شمارۀ 341
1. وقت گل شد بزم عشرت بر لب جو خوش ترست
2. جام عیش از دست گلرویان گلبو خوش ترست
3. خوش بود ساقی چو نیکوروی و نیکوخو بود
4. ور بود با این همه خوش خوان و خوش گو خوش ترست
5. پا به صحرا نه که بی خواری ننگ باغبان
6. سبزۀ خودرسته و گل های خودرو خوش ترست
7. حیف باشد سبزه زیر پاسپردن در سماع
8. بر سر سبزه زمستان رقص پهلو خوش ترست
9. گومزن از دور زانو خوبرو چون می دهد
10. کز بتان ساقی گری زانو به زانو خوش ترست
11. خوش بود طوق زر امّاگردن عشاق را
12. طوق سیم از ساعد جانان و بازو خوش ترست
13. روی در میخانه ای جامی به می کن خرقه رنگ
14. مَر در هر شیوۀ یکرنگ و یک رو خوش ترست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده