جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 347

1. برفت یار و مرا در فراق خویش گذاشت

2. درون فگار و جگر چاک و سینه ریش گذاشت

3. ندانم از غم هجرش پناه با که برم

4. چو عشق او نه مرا آشنا نه خویش گذاشت

5. هزار قافلۀ عاشق روانش از پس و پیش

6. مرا ز موكب خاصان نه پس نه پیش گذاشت

7. ز بخت خود چه امیدم بود چنین که مرا

8. به یار عربده کوش ستیز کیش گذاشت

9. گذاشت بهر همه عاشقان بسی غم و درد

10. ولی نصیب من بی نصیب بیش گذاشت

11. خوش آن طبیب که نیشش ز ریش دل چو کشید

12. برای مرهم آن پاره ای زنیش گذاشت

13. گرفت گریۀ جامی برو چو آمو راه

14. چو کرد عزم سمرقند و در هریش گذاشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جعد بنفشه بین ز نسیم سحرگهی
* همچون شکنج طره خوبان گرفته خم
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* فرو شوی ای معلّم لوح بیداد
* که یار این حرف پیش از مکتب آموخت
شعر کامل
جامی
* آن که مسلسل نمود طرهٔ لیلی
* خواست که مجنون اسیر سلسله باشد
شعر کامل
فروغی بسطامی