غزل شمارۀ 353
1. دلنوازا از من خسته جگر باز مایست
2. دیدۀ روشنی از اهل نظر بازمایست
3. با تو از هر غرضم پاک، ز همراهی من
4. به غرض های حریفان دگر بازمایست
5. فتنه ای خاست به پای از تو به هر راهگذار
6. زود بخرام و به هر راهگذر بازمایست
7. باد در خندۀ عشرت لب تو با دگران
8. گو نمِ حسرت از دیدۀ تر باز مایست
9. دین و دل شد به رهت جان به لبم آمده نیز
10. کو روان شد ز رفیقان سفر بازمایست
11. ای گرفتار هوس سرّ غم عشق طلب
12. به گمان هنر از کسب هنر بازمایست
13. جامی از جلوۀ معشوق خبر پرسی چند
14. طالب نقد عیان شو به خبر بازمايست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده