غزل شمارۀ 366
1. تا آن ذقن ز خط شده گوی معنبرست
2. زان عنبرین شمامه مشامم معطّرست
3. پرچین ز خار خشک بود رسم و خط تو
4. پرچین نهاده گرگل از سنبل ترست
5. دل بد مکن که خاتمۀ حسن شد خطت
6. كان پیش ما مقدمۀ حسن دیگرست
7. قدت چه دلرباست که بینم هزار دل
8. کاندر میان گرفته ترا چون صنوبرست
9. پیوسته در برابر جانم خیال تست
10. آری مرا خیال تو با جان برابرست
11. دل در برم چو اخگر و فرسوده تن برو
12. خاکستری به دیده شده هم ز اخگرست
13. دارد به سر ز تیغ تو جامی نشان چو برق
14. لیکن نشان تیغ تو از فرق برترست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده