غزل شمارۀ 368
1. به ابروان مهِ من در خم فلک طاق است
2. به روی روشن خود نور چشمِ آفاق است
3. زنعل توسن او شکل های محرابی
4. به هر زمین که فتد قبله گاه عشاق است
5. ز بس کز آن گهر پاک غرقه در اشکم
6. به بحر نسبت چشمِ ترم نه اغراق است
7. بیان شوق چه حاجت که گریه و ناله
8. ز دیده و دل من ترجمانِ اشواق است
9. به باده خرقۀ ازرق گرو کن ای صوفی
10. که این لباس ریاپیشگان زرّاق است
11. به بوستان گذرافگن که عمرهاست که سرو
12. ستاده بر قدم خدمتت به یک ساق است
13. سمند ناز برون ران که بهر کحل بصر
14. نهاده چشم به راهت هزار مشتاق است
15. برد ز دفتر جمعیّت جمال تو رشک
16. گل دو روی که بر باد داده اوراق است
17. خیال لعل تو تلخی زعیش جامی برد
18. بلى معالجۀ زهر ناب ترياق است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده