غزل شمارۀ 370
1. چو در طریق ارادت نگار ما دو دل است
2. به هر کجا رود از کوی یک دلان بحل است
3. ز چین به لوح جبینش هزار نقش خطاست
4. چه سود از آنکه رُخش رشک صورت چگل است
5. ز لطف و قهر وی آسودگی نیابد کس
6. مزاج او چو نه در طور حسن معتدل است
7. به تیغ فرقت ازو به که بگسلم پیوند
8. به زلف او رگ جانم اگرچه متّصل است
9. چو ریخت بی گنهم خون ز عکس خون منست
10. که سرخ گشته رخ او نه آنکه منفعل است
11. گیاه مهر چه جویم ازو که دست قضا
12. فشانده تخم جفاکاریش در آب و گل است
13. به دلبری که نبود اهل داد دل جامی
14. کنون ز کردۀ خود پیش اهل دل خجل است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده