جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 414

1. درین خرابه مکش بهر گنج غصّه و رنج

2. چون نقد وقت تو شد فقر خاک بر سر گنج

3. به گشت و کار جهان رخ میار كآخر داو

4. زگشت مات شود شاه عرصۀ شطرنج

5. به قصر عشرت و ایوان عیش شاهان بین

6. که زاغ نغمه سرا گشته جغد قافیه سنج

7. گریز یک دو سه روزی ز حبس حس و جهت

8. که هست چارۀ کارت برون ازین شش و پنج

9. شکنج طرّۀ خوبان مگیر و عشوه مخر

10. که آن شکنجه و بندست مرد را نه شکنج

11. بسی نماند که آید خزان غرور نگر

12. که لاله بس نکند از دلال و غنچه ز غنج

13. ز بخت تیرۀ خود رنج می کشی جامی

14. ز جنبش فلک و گردش زمانه مرنج


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
* تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* به عالم هر دلی کاو هوشمند است
* به زنجیر جنون عشق، بند است
شعر کامل
شیخ بهایی